امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

هدیه خدا امیرعباس جون

35 ماهگی

امیرعباس عزیزم 35 ماهگیت هم پشت سر گذاشتی مبارکت باشه عمرم ،نمیگم با سلامتی چون.... امیرعباس عزیزم 35 ماهگیت هم پشت سر گذاشتی مبارکت باشه عمرم ،نمیگم با سلامتی چون ماهی رو که پشت سر گذاشتیم همش آبریزش و عطسه و سرفه های ... داشتی نفسم، به خاطر تعطیلی و عاشورا و تاسوعا از فرصت استفاده کردیم و مرخصی گرفتیم و از 7 آبان به اتفاق خاله فاطمه و عمو محمود و مخمید(محمدامین) و باباجون با قطار رفتیم مهاباد شب تو قطار از خواب بیدار شدی و حالت خفگی بهت دست داده بود عزیزم البته دو شب قبلشم تو خونه همینطوری بودی رسیدیم ارمیه و من هم مریض شدم خیلی بد، همون شب دوتاییمونم بابایی و دایی جون ردن دکتر و طی انجام مراحلی (تجویز بخور و واکسن) و آنتی بیوتیک بهتر...
26 آبان 1393

آبان 93

سلام گلم  چند روزی رو فرصتی دست داد تا به سرزمین مادری بریم و در بهشت زیبای زمین باشیم آب و هوای عالی و میوه های طبیعی و آدم های خالصی که واقعا میتونی محبت رو حتی از نگاهشون حس کنی مامان بزرگ و بابابزرگی که از خدای بزرگ و مهربون سلامتی وجود و تندرستی براشون آرزو میکنم و امیدوارم سایه شون بالا سرمون سالهای سال مستدام باشه، خاله های مهربونی که از هر فرصتی برای خوشحالیت استفاده میکنن و سعی میکنن لحظات شادی رو برامون رقم بزنن و دایی عزیزی که به اندازه خودش نقش بسزایی توی این خوشگذرونیمون داره فدای همشون بشم که با حضور چند روزمون اسایش و ارامش رو ازشون میگیریم دست همگیشون درد نکنه، پسر نازنین من ماشالله برای خودت آقایی شدی و با حرفهای شیرینت ...
17 آبان 1393
1